پرده آخری که «از سرنوشت» را به بیراهه برد
رسول شمالی ورزنده
مجموعه تلویزیونی «از سرنوشت» پس از چندماه پخش از شبکه دو سیمای رسانه ملی در نیمه اول خرداد امسال به پایان رسید. سریالی که در فصل چهارم خود قصهای متفاوت و پیچیده در دل خود داشت و علی رغم اینکه کار وتلاش جوانان نخبه ایرانی در عرصههای فنی و تخصصی هدف این سریال بود. اما در ادامه، داستان دو جوان سخت کوش «از سرنوشت» یعنی سهراب افشار و هاشم عموزاده برخلاف آنچه انتظار میرفت شکل نگرفت. بازیهای ضعیف برخی از هنرپیشههای این مجموعه نیز مزید برعلت شد تا پرده آخر و قسمت پایانی فصل چهارم، داستان رها شده و به بیراهه برود.
تصاویر پایانی و جایی که مخاطب میبایست براساس دادههای قبلی از این سریال نتیجه گیری کند، به ناگاه در فضایی غیر واقعی قرار میگیرد و تمام داشتهها و دانستههایش از مجموعه «از سرنوشت» در پردهای از ابهام رنگ میبازد.
اگر به قسمتهای اول این مجموعه بازگردیم و بخوبی داستان و ماجراهای تلاش و زحمات دو جوان سخت کوش یعنی سهراب وهاشم قصه را مورد کنکاش قراردهیم، بخوبی این فهم و درک در ذهنمان شکل میگیرد که در ابتدای کار قرار نبود که اصل ماجرای قصه براحتی در مسیر دیگری قرار گیرد و نویسنده و یا نویسندگان این مجموعه بخواهند داستانهای متنوع دیگری را چاشنی این مجموعه کنند و بستر یک محیط تفریحی و سرگرمی را برای مخاطبان رقم بزنند و در واقع قصه مسیر نامشخص دیگری را طی کند. در ابتدای روند داستان سریال «از سرنوشت» شاهد این قصه بودیم که هدف این مجموعه در فصل چهارم نشان دادن تواناییها و دانش و ذکاوت جوانان نخبه ایرانی است که با تلاش و زحمات زیاد قادر هستند هر ناممکنی را ممکن کنند و در مسیر سازندگی کشور و تولید، بسیار مفید و موثر باشند و البته این مورد در بخشهایی از مجموعه «از سرنوشت» به آن پرداخته شد و در صحنهها و در سکانسهایی هم بهطور جدی این سریال بخوبی توانست حق مطلب را ادا کند. اما در کل مسیر، این مجموعه با ورود قصه و سناریوهای جدید و پیش پا افتاده تغییر سوژه داد و در قسمتهایی از این مجموعه حتی مخاطب اصل ماجرا برایش دیگر در اولویت قرار نگرفت به گونهای که در بخشهایی از این مجموعه، مخاطب به یکباره خود را در یک فضای پلیسی و تبهکارانه میدید و بهنظر میرسد این حرکت به کل قصه این سریال لطمه زده است. همین امر باعث شده که فصل چهارم با یک سراسیمگی تمام عیار و ناپختگی به پایان برسد. هرچند که عوامل تولید این مجموعه در پس ماجراهای ریز و درشت زندگی سهراب وهاشم قصد داشتند که حضور این دو جوان را در عرصه کار و تلاش برای کشور و خودکفایی پررنگتر کرده و به نمایش بگذارند و نشان دهند که جوان متعهد و دانشمند ایرانی در هر شرایط سخت و حتی در بدترین کش و قوسهای زندگی که قرار بگیرد قادر است برمشکلات زندگی پیروز شود و مسیر رشد و ترقی خود را بپیماید. اما فصل چهارم این مجموعه در مسیر خود و با مطرح کردن قصههای جدید در ادامه این سریال که در واقع هیج ارتباطی هم با متن اصلی داستان سریال نداشت از ریل اصلی خود خارج شد بهگونهای که در قسمتهایی از این سریال که روی آنتن رفت مخاطب به ناگاه خود را بیگانه از این سریال احساس میکند و فضای دیگری برایش تداعی میشود که به هیچ وجه با این مجموعه همخوانی ندارد. در بخش پایانی هم بقدری صحنهها و سکانسها ضعیف دیده شده و نامربوط به روی آنتن رفت که این ناهماهنگی و ناهمگونی در تصاویر مشهود است و نشان میدهد که عوامل ساخت این مجموعه اگرچه بدنبال یک هدف خاص بودند اما بهنظر میآید که آن هدف همچنان در این سریال ودر فصل چهارم آن محقق نشده و مغفول مانده است و یک سکوت و سردرگمی در پرده آخر در قاب تلویزیون نقش بست.
اگر قرار باشد که ما سریالی را با این نوع داستان و سوژه که قرار است توانمندیها و دست آوردهای بزرگ این ملت بزرگ را به نمایش بگذارد تولید کنیم بایستی در ساخت آن همه معیارها را در نظر داشته باشیم و بهگونهای در مسیر حرکت کنیم که مفهوم نهایی و نتیجهگیری خوبی را در پایان سریال به بیننده القا کنیم و سعی کنیم که پایان روشن و قابل فهمی را برای مخاطب فراهم کنیم. اما متاسفانه سریال «از سرنوشت» در بخش پایانی فصل چهارم خود با سکانسهای بیربط و سطحی از آن حال و هوایی که مخاطب از سریال «از سرنوشت» انتظار داشت دور شد و حیف که نه تنها این مجموعه درهالهای از ابهام به پایان رسید، بلکه در پرده آخر به فراموشی سپرده شد و بیننده را رها کرد.
امید است در دوره جدید تحول در سازمان صداوسیما و رویکرد جدید مدیران شبکههای تلویزیونی رسانه ملی و برنامه سازان متعهد و انقلابی که از این پس به عرصه تولیدات در صداوسیما وارد میشوند شاهد یک تحول اساسی در تولید برنامههای تلویزیونی بهویژه سریال سازی باشیم.